گاز گرفتن دست مبصر کلاسپنجمیها کار من بود.
نامه نوشتن واسه پسرک موردعلاقهی رفیقم سر کلاس کار من بود.
دعوا با بچهی پرروی ناظم مدرسه یکی از اولین روزهای مهر ۸۷ کار من بود.
کشیدن صندلی از زیر شاگرد اوّل کلاس، کار من بود.
بُزخٙر کردن خوراکیهای غرفههای خیریهی بقیه کلاسها، کار من بود.
اون کاغذ شعرِ شکسته روی میز معلم ادبیات کار من بود.
قفل کردن اسمارتبورد کلاس وقتی معلم عربی داشت روش فعل صرف میکرد، کار من بود.
دادن اولین سیگار به رفیق پسر ورزشکارم قبل مسابقه، کار من بود.
جابهجا کردن لنگههای کفشهای جفتشدهی پشت در نمازخونه، کار من بود.
تبلیغ رؤیای روزانهی ضربه به باسن ناظم دبیرستان بعد از فارغالتحصیلی، کار من بود.
بیرون کشیدن دوستام از کلاس زنگ اول و پهن کردن سفرهی صبحونه توی دالون حیاط پشتی، کار من بود.
امضاهای رضایتنامههای یک سوم کلاس، کار من بود.
ساکت نگه داشتن کلاس واسه خواب موندن رفیقم روی میز معلم تا رسیدنش، کار من بود.
زرزرهای موهوم سر کلاس، کار من بود.
دزدیِ کتاب چاپاول عتیقهی المپیاد از کتابخونه، کار من بود.
کوبیدن میخ به دیوار کنار تختهی کلاس و آویزون کردن تابلوی نقاشی همکلاسی سال ۹۳، کار من بود.