آزادی، اصلیترین مسئلهی بشر است.
گاهی حقیقت یا میل باطنیام را نادیده میگیرم، تا مسیری که پیمودهام انحراف تلقی نشود. بهتر که نگاه میکنم، در هر لحظهی مسیر تقریباً انتخاب بهتر دیگری نداشتهام.
فرصتی برای سر در آوردن در مباحث تجاری اگر دست بدهد، از این بیتکلیفی رها میشوم.
پدرم همیشه بلاتکلیفی و جسته گریختگیام را در صورتم میکوبید. بعد از این همه سال و این همه فاصله، هنوز موقع فکر کردن به خودم و البته قرار گرفتن در دو راهیهای مفصّل، ترس از قضاوت پدر مثل شبحی فراگیر برم میدارد و وزنهی مستقیم رفتن ظاهراً کمدردسرتر راه را سنگینتر میکند.
امروز رزومهام را بازنویسی کردم، فعلهای مضارع را به فعلهای ماضی تبدیل کردم، و برای دو کمپانی بزرگ بینالمللی اپلیکیشن فرستادم؛ یکی در حوزهی فنی مورد علاقهام و دیگری در ملغمهای از حوزههای فایننس و بیزنس. فردا امتحان گراف با یکی از ابلهترین اساتیدی که در دانشگاه شناختهام دارم. اشتباه من کجا بود؟
- ۹۷/۰۸/۱۴