فک کنم روزهی دلبر بگیرم. بابا دلبر چه گناهی کرده؟
از امروز من روزه؛ دست در حلقهی آن زلفِ دوتا٬ نتوان کرد.
- ۰ نظر
- ۰۵ دی ۹۳ ، ۱۶:۱۸
فک کنم روزهی دلبر بگیرم. بابا دلبر چه گناهی کرده؟
از امروز من روزه؛ دست در حلقهی آن زلفِ دوتا٬ نتوان کرد.
من خیلی راننده سرویس جدیدمون رو دوست دارم! ایکاش همیشه صبح به صبح میومد دنبالمون و صبح به صبح خوشحال میشدیم.
-امروز چه امتحانی دارید؟
+دیفرانسیل.
-عه! دیفرانسیل که مالِ ماشینه!
+خب مام داریم!
-وا!
...
-امتحان ریاضی کِی دارین؟
+همین ریاضیه.
-عه؟ خوووب؛ ریاضی که آسونه! من تو راهنمایی هیچوقت بالاتر از ۲.۵ نگرفتم!
+ :|
-هرسالم میفتادم! :دی
+ :دی
-ینی من راهنمایی رو تو ۶ سال خوندم! :دی
+ :))
-پیر شدم تو راهنمایی! :دی
+ =))
یه اعتقاد ضعیف استقراییطور هم دارم مبنی بر این که سهشنبهها به میم تکست ندم. حالا هرچقدر هم که اون دلبر و ناجی و جمیعالمحاسن و خلاصه نگارِ من باشه٬ و هرچقدر هم که من دلتنگ و مهجور و فلان باشم؛ سهشنبهها تکست نمیدم به هرجهت.
#یک خرافهپرستِ در اعماق
دنبال این عکسها نبودم٬ ولی پیدا شدند. گوشهای امن و تقریباً دور از دست در هاردم وجود دارد که مراقب نشانههایی از قدیم است. مراقب است که یادم نرود از چه مسیری گذشتم و در چه مسیری حرکت میکنم.
اصلاً هیچ چیز اهمیتی ندارد٬ جز چند عکسی که با دیدنشان لبخند میزنم. به تامسون نقاشی شده نمیخندم٬ به یاد تمام روزهایی که با شیمی یاد نگرفتن گذشت٬ و به یاد زمانی که سلام و علیکمان اینقدر سرد نبود میخندم. آن روزها من خودم بودم و هیچ تلاشی برای منطبق شدن با تواناییهایم نمیکردم. آن روزها آرزو میکردم و برنامه میریختم و میدویدم. اهمیتی نمیدادم که کسی در کنارم هست یا نیست٬ میدویدم.
و امروز٬ بیا و ببین که چه به سرم آمده است. مدتهاست که زمینگیر شدهام و تا کسی از کنارم نگذرد٬ حتی تظاهر به بلند شدن هم نمیکنم.
شاید روزی٬ جایی٬ کسی دستم را بگیرد٬ و تا هفت آسمان بلندم کند.
بیا او را صدا بزن.
کیستی که من اینگونه به جِدّ٬ در دیارِ رویاهای خویش٬ با تو درنگ میکنم؟