دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.
از لحظه ای که فهمیدم هندسه تحلیلی بلد نیستم نگرشم نسبت به زندگی عوض شد. :|
[ضمنا شخص مذکور گراف هم بلد نیست.]
به پنجره نگاه کردم. فقط یک قرص ۱۶ روزه ی ماه از زیر پرده پیدا بود. درست به اندازه ای که مهتاب از آن بگذرد، روی تخت من بیفتد، و هوشیارم کند. : ]
عرض کردم،
اگر این عاشقی با ما بسازه، به اتفاق جهان میتوان گرفت.
برای هزارمین بار در هزارمین پاککن رو گم کردم. مامانم طلاقم میده. :'(
باورم نمیشه. : )
چرا همه رفته بودناشونو میذارن واسه پاییز؟
چرا پاییز هیشکی برنمیگرده؟
تنها ماندن سخت محزون خواهد بود، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری، هیچ، هیچ، هیچ. زیرا آنچه بر باد رفته چیزی نبوده است. هیچ، یک "هیچ" احمقانه و بی معنی.
این هوا رو می‌بینی؟ حیف نیست آدم توی شهر خودش باشه؟
 وقتی آسمون ابره٬ وقتی شبه و آسمون سرخه٬ فقط باید توی شهر محبوبت باشی و با همه‌ی غربتی که حس می‌کنی٬ زیر همین آسمون شسته شی. 


پیش شماره رو که دیدم تپش قلب گرفتم. برنداشتم، اگه خودش بود قلبم وایمیستاد. کل بعدازظهر رو با فکر و خیال خوابیدم.
ولی اینم خیال بود. نمیاد.
نمیاد.
دو روز از رسیدن "اشارات نظر" به دستم نگذشت، به لطف ضبط ماشین باباجان مخدوش شد.
یک عالم غصه دارم.
خواب فاطمه رو دیدم. کلی دعواش کردم که کدوم گوری بودی و فلان. بعد لپاشو کشیدم و خندیدیم.

هنوز منتظریم برگرده .
باز سر ناخونام زخم شده، و اون رفیق همیشگی نیست که پیشش غر بزنم؛ نیست که با یه جمله ی ساده قانعم کنه.

جان به یغمایش سپردم، نیست آرامم هنوز.: )


 نیستی و موهای من بلند می‌شه. موهای من چه می‌فهمه که تو نیستی٬ بلند می‌شه. شایدم می‌فهمه و این منم نمی‌فهمم که تا کی قراره بلند شه.

 شب خود آرامش‌ه. از اول‌م بود. ولی این شبا مثل ساحل میمونه واسه یه کشتی که طوفان روز رو پشت سر گذاشته. ول می‌شم روی تختم و فارغ از دیروز و فردا٬ فقط گوش می‌کنم تا خوابم ببره. حالا این که بعدش خواب می‌بینم یا کابوس قصه‌ش جداست. چیزی از لطف اون نیم ساعت رهایی کم نمی‌کنه. حافظم نجات‌بخش‌ه. اون دیگه شب و روز نداره٬ همیشه خوبه.

 اینم شده کیفیت زندگی من. سرجمع. ینی می خوام بگم تو فقط بمون٬ تو فقط باش٬ من میام دنبالت. من شهرتُ زیر و رو می کنم٬ تا پیدات نکنم نمی‌رم جایی. تو فقط باش٬ نرو جایی.: )


 حالا که اینقدر واسه شما سخته باز آمدن و رهاندن از بندِ ملامت٬ من میام. اگه عزّت بذاری و نری جایی٬ من یه روز از همون روزا میام سراغت.

 تو فقط نرو...