هیچ چیز مثل جنایت نتونسته اشکمو دربیاره. در این لحظه، توی زندگیم هیچ کیفیتی باقی نمونده؛ قایق از تور تهی، و دل از آرزوی مروارید.
باید امشب بروم...
باید امشب بروم...
- ۰ نظر
- ۲۹ مهر ۹۳ ، ۲۱:۱۰
خب٬ با نبودنت هم که کنار بیام٬ با غصهی نبودنت چیکار کنم؟
این بلاگ بیصّاحاب جای شمارهی تو رو گرفته. جوابمو نمیده٬ باهام شوخی نمیکنه٬ بهم امید نمیده٬ چشمامو باز نمیکنه٬ راه درست رو نشونم نمیده٬ ولی میشنوه٬ بازم بهتر از هیچیه.
میم جان. خستهام. تو بیا.