دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

پست ۱-۱۰۰۰م.

دوشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۶، ۰۴:۳۸ ق.ظ

 می‌خوابیدم. چشمانم را باز می‌کردم، ساعت‌ را نگاه می‌کردم، به خودم حق می‌دادم که یکی دو ساعت بیشتر بخوابم، و باز می‌خوابیدم و بیدار می‌شدم و...

این‌بار ساعت ۲ بود. شوخی را کنار گذاشتم، ده دقیقه به خودم مهلت دادم. پشه‌ها تمام بدنم را نیش زده بودند؛ تقصیر خودم بود که قبل از خواب در تراس و پنجره‌ی آشپزخانه را باز گذاشته بودم. 

 خورشت قیمه‌بادمجانی که قبل از خوابیدن پخته بودم را گرم کردم. با آخرین تکه کاهویی که داشتم سالاد درست کردم، و این غذای بی‌وقت را رو در روی اسکرین لپتاپم خوردم.

 حالا، حوصله خواندن نیست. حتی حوصله‌ی رفتن به آن ویران‌کده و محاوره داشتن با آن آدم‌ها هم نیست. مدام به ساعت نگاه می‌کنم؛ قبل از ۶ صبح تفاوتی نمی‌کند؛ انگار زمان بی‌انتها در اختیار دارم. از ۶ تا ۷ گذر زمان برمی‌گردد به روال سابق، بعد از ۷ همه‌ی عذاب رفتن یا نرفتن هجوم می‌آورد؛ زمان سریع می‌گذرد و من کُند فکر می‌کنم. از ۸ تا عصر که برمی‌گردم خانه، خودم نیستم. و چه فرقی می‌کند زمان برای خودی که خودم نیست چگونه بگذرد؟

  • ۹۶/۰۱/۲۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی