هنوز، بیخوابم.
يكشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۶، ۰۵:۲۰ ق.ظ
بیخواب شده بودم و دلیلی هم برای خوابیدن نداشتم. یک دوست در شهری دور، غریبانه در بخش داخلی بیمارستانی بستریست، و شب از هجوم تنهایی، معلوم نیست چطور دوام میآورد. میگویم غصه نخور. چه فایده. غصه را تماماً سر کشیدهاست.
اما خودت بهتر میدانی که این ذهن لعنتی در گیرودار چیست. تو گناهکارترین، که مدتها شکم افکارت را با دروغ سیر کردهای و حالا، از آرام کردنشان عاجزی.
- ۹۶/۰۱/۰۶