من این چکیدههای اول و آخر را هم، برای تو در اینجا نوشتهام.
يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۳۳ ق.ظ
چند روز اخیر مدام حواسم به تولدتان هست؛ دو ماه پیش که سنم را پرسیدید و سنتان را پرسیدم، گفتید که دو ماه مانده تا ۳۳. گفتم که ۳۳ عدد موزونیست برای سن؛ زندگی در تخیل من به قبل از ۳۳ و بعد از آن تقسیم شدهاست(همین فکر را راجع به ۳۷ هم دارم.) پرسیدید در این فرصت چه کنید که زندگی قبل از ۳۳تان کاملتر شود. گفتم که به نظر میرسد شما زندگی تخیلی من را واقعاً تجربه کردهاید؛ حتی بیشتر.
حالا که سیوسومین سالگرد تولدتان است و هنوز، چند ساعتی تا تبریک گفتنم به شما وقت هست، میتوانم برایتان بنویسم؛
شما برای من یکجور عجیبی بودید، و هستید. مثلاً این که یک سال تمام میشنیدمتان و نمیشناختمتان؛ صدایتان -یکه و تنها- در ذهنم هویت داشت. شناختنتان اتفاق غریبی بود؛ آنقدر غریب، که آرزو کردم دوستان عمری همدیگر بمانیم.
حالا فارغ از این که زیباترین ۳۳سالهای هستید که میشناسم (زیبا نه به این معنی که اجزای چهرهتان به عدد طلایی نزدیک است و ... منظورم زیبایی انتزاعی ماهوی شماست که به طبع در ظاهرتان هم رخنه کرده است. مثلاً چشمانتان که میخندد!) آرزویی برایتان دارم؛
تاکنون بهترین موجودیتی که در این گوشه از جهان و در این بخش از زمان چشمم را گرفته، «آرامش» است. هنوز نمیدانم که رابطهی آرامش با پول، عشق، خوشبختی، آسایش و ... چیست. اما خوب میدانم، که غاییترین آرزوی من برای خودم همین است.
شما انسان بزرگی هستید؛ لیاقت بسیاری از مطلوبهای بشری را داشتهاید و احتمالاً به آنها رسیدهاید. اما از طرف من آرزویی که در شأن شما باشد، این است؛
که به آرامش برسید.
سیوسهسالگیتان مبارک. :)
- ۹۵/۱۲/۰۱