I must be on my way
يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۱۰ ب.ظ
روزهای معمولی؛ آدمهای معمولی؛ ساعتهای معمولی؛ حرفهای معمولی.
توی نیمطبقهی ۲.۵ خیلی اتفاقی آقای ع. رو دیدم؛ صداش زدم؛ برگشت. عذرخواهی کردم و عنوان سوالم رو گفتم؛ MidSquare رو نشنیده بود؛ سعی کردم واسهش توضیح بدم؛ سعی میکرد تکتک کلماتی که بهکار میبرم رو اصلاح کنه و با دقت حرفم رو دنبال میکرد؛ نیاز داشتیم به کاغذ. اون در مرموز ته راهروی طبقهدوم رو نشون داد و گفت که من اونجا میشینم. کاغذ و رواننویس مشکیم رو بردم پیشش و نشستم. با دقت و حوصلهی تمام گوش می کرد و فکر میکرد و مثال میزد و معادله مینوشت؛ پرسید تاحالا فکر کردی چرا این روش n رقم وسط عدد رو میگیره؟ بروهام رو با حالت ناچاری انداختم بالا و گفتم چون اسمش MiddleSquareه؟ خندید. قیافهش خیلی آشنا بود. نمیدونم شبیه کی. شاید شبیه ر. شاید هم خودش رو با اینکه یادم نمیاد قبلاً دیدهبودم. گفت روی سوال فکر میکنه، منم روی Middle بودن این داستان و امکان تغییر دادنش فکر کنم. تشکر کردم بابت زمانش؛ همزمان به این فکر میکردم که من هم حاضرم توی ۲۷سالگی و دردسرهای گرفتن دکترا، واسه سوال یک بچهی کارشناسی وقت و دقت بذارم؟
توی نیمطبقهی ۲.۵ خیلی اتفاقی آقای ع. رو دیدم؛ صداش زدم؛ برگشت. عذرخواهی کردم و عنوان سوالم رو گفتم؛ MidSquare رو نشنیده بود؛ سعی کردم واسهش توضیح بدم؛ سعی میکرد تکتک کلماتی که بهکار میبرم رو اصلاح کنه و با دقت حرفم رو دنبال میکرد؛ نیاز داشتیم به کاغذ. اون در مرموز ته راهروی طبقهدوم رو نشون داد و گفت که من اونجا میشینم. کاغذ و رواننویس مشکیم رو بردم پیشش و نشستم. با دقت و حوصلهی تمام گوش می کرد و فکر میکرد و مثال میزد و معادله مینوشت؛ پرسید تاحالا فکر کردی چرا این روش n رقم وسط عدد رو میگیره؟ بروهام رو با حالت ناچاری انداختم بالا و گفتم چون اسمش MiddleSquareه؟ خندید. قیافهش خیلی آشنا بود. نمیدونم شبیه کی. شاید شبیه ر. شاید هم خودش رو با اینکه یادم نمیاد قبلاً دیدهبودم. گفت روی سوال فکر میکنه، منم روی Middle بودن این داستان و امکان تغییر دادنش فکر کنم. تشکر کردم بابت زمانش؛ همزمان به این فکر میکردم که من هم حاضرم توی ۲۷سالگی و دردسرهای گرفتن دکترا، واسه سوال یک بچهی کارشناسی وقت و دقت بذارم؟
- ۹۵/۱۱/۱۷