در خرابی است عمارت شدن مخبر من.
چهارشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۷ ب.ظ
نوشین درست میگفت. میدونستم که درست میگه. هرچقدر هم که مشغول درس و کلاس برو بیا باشی٬ باز آخر شب که سرت رو گذاشتی رو بالش دلت از زمین و زمون گرفته. به خودت فکر میکنی و میبینی ای دادِ بیداد؛ ما کجا٬ اینجا کجا؟ ۱ماه و چند روز گذشته.
من معمولا مشکلاتم رو خودم حل میکردم. منظورم اینه که خیلی کم از پدر و مادرم کمک میگرفتم. شاید همین موضوع بهم اعتماد به نفس زیادی داده بود. بعد از اون دوران٬ مسئلهای طرح شد که حل کردنش در توان من نبود. ولی میدونستم زمان بهم کمک میکنه. زمان گذشت و من همچنان از حل کردنش عاجز بودم. حالا من موندم و یه ناکامی بزرگ٬ که همهچیزم رو ازم گرفت. ولی ذهن من هنوز درگیر اون صورت مسئله هست. حتی اگه وقت امتحان تموم شده باشه.
- ۹۳/۰۷/۱۶