سردرد اگر امان دهد، در اینجا برای تو، و تنها برای تو مینویسم.
تو بیشتر از همه میخوانی. همه یعنی ده دوازده نفر، اما تو اولینشان هستی. اولین معادل با اندیس صفر، چون ما یاد گرفتهایم شمارش را از صفر شروع کنیم؛ حتی پا از گلیممان درازتر کردهایم و به کرّات، صفر را در شمار اعداد طبیعی میآوریم.
به این فکر میکردم که چرا مدتیست کمتر مینویسم. امروز به زبان آوردم که دلم کمتر تنگ است، و این شروع داستان جدیدیست. حالا باز به این فکر میکنم که مگر بودنت همان چیزی نیست که من کم دارم؟ میم عزیز، از وقتی تو نیستی -مثل همهی وقتهایی که نبودهای و انگار هیچوقت نمیآمدی- هیچکس نیست که بخواهم حرفهایم را برایش بزنم. اصلاً کسی نیست که آنطور دلبرانه از زیر زبانم حرف بکشد. انگار دهانم را دوختهام که در معاشرتهای معمول هرروز، حرفی از دهانم در نرود. بعد فکر میکنند ناراحتم حتی نمیتوانم توضیح بدهم که این ناراحتی نیست؛ این از پیامدهای نبودنِ توست.
- ۹۵/۰۹/۰۱