دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

 دست دادم باهاش؛ درحالی که داشت با لبخند مهربونش می‌گفت دوست داره بیشتر ببینیم همدیگه رو، حس کرد که دستام یخ کرده؛ اون یکی دستش رو هم گذاشت روی دستم و من نتونستم خداحافظی کنم؛ کلمات جاری شد و دستم توی دستاش موند؛ دستاش گرم بود و مطمئن. نمی‌خواستم بره. نمی‌خواستم برم. و نمی‌خواستم که به این «نمی‌خواستم‌ها» فکر کنم. 

با جدیت پرسید سردته؟ با بی‌خیالی گفتم نه، همیشه همین‌جوری‌ام.


  • ۹۵/۰۸/۲۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی