دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

 نام تمامی پرنده‌هایی را که در خواب دیده‌ام،

 برای تو در اینجا نوشته‌ام.

نام تمامی آن‌هایی را که دوست داشته‌ام؛

نام تمامی آن شعرهای خوبی را که خوانده‌ام؛

و دست‌هایی را که فشرده‌ام؛

نام تمامی گل‌ها را در یک گلدان آبی،

برای تو در اینجا نوشته‌ام.

وقتی که می‌گذری از اینجا، یک لحظه زیر پاهایت را نگاه کن؛

من نام پاهایت را هم برای تو در اینجا نوشته‌ام.

و بازوهایت را وقتی که عشق را و‌ پروانه را پل می‌شوند،

و کفترها را در خویش می‌فشرند،

برای تو در اینجا نوشته‌ام.

یک دایره در باغ کاشتم

که شب آن را خورشید پر می‌کند.

و روز، ماه و یک ستاره‌ی آزاد گشته از تمامی منظومه‌ها 

می‌روید از خمیره‌ی آن؛

آن را هم برای تو در اینجا نوشته‌ام.

مرا ببخش؛

من سال‌هاست دور مانده‌ام از تو.

اما همیشه هرچه در همه‌جا -در شب یا روز- دیده‌ام، و هرکه را بوسیده‌ام، برای تو در اینجا نوشته‌ام. 

تنها برای تو در اینجا نوشته‌ام.

در دوردستی و با دل‌بستگی؛

حجم پرنده‌ی درشتی در آشیانه مانده از خستگی؛

روح تمامی نگرانی، در چشم‌های منتظر؛ متمرکز؛

من رازهای اقوام دربه‌در را برای تو در اینجا نوشته‌ام.

...


[این شعرِ براهنی من رو به گریه می‌ندازه. صدها بار گوش کردم اما هیچ‌وقت کامل نشنیدم‌ش. اگه روزی دوباره آغوشش رو به روی من باز کنه، این شعر رو توی گوشش زمزمه خواهم کرد. به روش خودش؛ با هر جمله، یک مکث، یک نگاه، یک بوسه.]


  • ۹۵/۰۸/۲۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی