دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

 خسته‌ام و خواب‌آلود و امروز آفتاب شد برخلاف طوفان دیروز، درحالی که بوت پوشیدم.

 توی شرکت هستم و منتظرم که جلسه‌ی کم‌وبیش خشن مدیرفنی تموم بشه و فایل‌های موردنیازم رو از چنگال هارد اکسترنالش بکشم بیرون.

 اوضاع درس و دانشگاه راضی‌کننده نیست. اما امروز قشنگ‌ترین کپچر رو توی دانشکده دیدم؛ سیاوشی که نشسته بود توی اتاق خراب شورا، پشت یک میز سفید پر از کاغذ و کتاب و جزوه، و نور آفتاب که می‌تابید بهش و میز سفید که با سفیدی‌ روشنی‌بخشش آدم رو آروم می‌کنه...

 ای‌کاش منم یه میز سفید داشتم که همیشه نور خورشید بهش می‌تابید؛ چله‌ی زمستون با یه‌لا پیرهن نخی سفید می‌نشستم زیر آفتاب مایل و انقدر درس می‌خوندم که داناترینِ خنگانِ عالم بشم.

  • ۹۵/۰۸/۱۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی