ببینمت! تو کجایی که چهرهات باغیست که از هزار پنجره نور میوزد هر سو؟
پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۲:۳۵ ب.ظ
پنجشنبه ظهر حجم تنهایی مثل باد پاییزی، هجوم میآورد. با وجود وقت کمی که این روزها برای رسیدگی به کارها دارم، غذا را به بهترین شکل ممکن آماده میکنم، کنار پنجره مینشینم. مکث میکنم تا به نتیجهی تلاشم نگاه کنم، با خوردن اولین قاشق، دیگر فقط به برگهای زرد پاییزی و هوای ابری نگاه میکنم. زمزمه میکنم، پس کِی میرسد باران؟
- ۹۵/۰۸/۰۶