دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

...I'm jealous of the rain that falls upon your skin

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۳۶ ق.ظ

 اگر می‌توانستم ساکت بمانم دیگر زحمت شنیدنم به دوش تو نمی‌افتاد. می‌دانم، همیشه خوانده‌ای، خندیده‌ای، به فکر فرو رفته‌ای، یا گذشته‌ای. من هم گاهی خودم را می‌خوانم؛ خودِ دیروزم را با خودِ امروزم مقایسه می‌کنم. اشتراک همه‌ی این خودها، همه‌ی این روزها، همه‌ی این کلمات، تو هستی. شاید روزی برسد که تو هم دیگر در حرف‌های هر روزم نباشی. شاید یاد بگیرم بدون گفتن نام تو هم حرف بزنم، و بدون به‌یاد آوردن حرف‌هایت، نگاهت، علایقت، سلایقت و تمام داشته‌ها و نداشته‌هایت، با خودم خلوت کنم.

سرت را درد نیاورم. امشب دنبال جزوه‌های درسی در پستوی گوشی، عکس‌هایت به چشمم خورد؛ زبانم را که هیچ، همه فکر و جانم را بند آورد. انتظار نداشتم به‌جای اتوماتا تئوری، تو یقه‌ام را بگیری.

آقای عزیز، لباس گرم بپوش؛ غربت به خودی خود سرد است. هوای پاییز هم مزید بر علت شده؛ مراقب خودت باش. روی ماهت را می‌بوسم‌. 




  • ۹۵/۰۸/۰۵

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی