دلجو که دلت مانَد.
دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ق.ظ
ایکاش روی پیشانیمان مینوشتند چهقدر برایمان عزیز هستید، چهقدر بودنتان را شاکریم و چهقدر دلگرم میشویم با دیدن خنده بر لبانتان.
آنوقت یکموقعهایی با خودمان فکر نمیکردیم که نکند اشتباهی کردهایم؟ نکند دلش را شکستهایم؟ نکند ...
مجبور نمیشدیم دهان به گفتن رازها باز کنیم و دستپاچه دنبال کلمات بگردیم. که رفیق، عزیز هستی و جایگاهت در دلمان مهروموم شده. برایمان اهمیت داری، شبمان را تقدیم میکنیم که با شنیدن حرفهایت روز شود. آخر این چه سَریست که با ما سنگین کردهای و دلمان را گیراندهای، بیانصاف؟
- ۹۵/۰۷/۱۲