دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

ای دلِ همچو شیشه‌ام خورده مِی‌ت کدو کدو...

سه شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۵۸ ب.ظ

در طلبم خیال تو دوش میان انجمن

می‌نشناخت بنده را؛ می‌نگریست رو به رو.

چون بشناخت بنده را -بنده‌ی کژرونده را،

گفت بیا به خانه هی، چند روی تو سو به سو؟

عمر تو رفت در سفر؛ با بد و نیک و خیر و شر؛

همچو زنانِ خیره‌سر حجره به حجره شو به شو.

گفتمش ای رسولِ جان! ای سبب نزولِ جان!

زان که تو خورده‌ای بده! چند عتاب و گفت و گو؟!

گفت شراره‌ای از آن گر ببری سوی دهان،

حلق و دهان بسوزدت؛ بانگ زنی گلو! گلو!

لقمه‌ی هر خورنده را در خورِ او دهد خدا؛

آن‌چه گلو بگیردت، حرص مکن، مجو، مجو.

  • ۹۵/۰۷/۰۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی