و ما همچنان دوره میکنیم شب را و روز را؛ هنوز را.
جمعه, ۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۲۱ ق.ظ
خوابم نمیبره؛ چند روزیه که قرصام تموم شده و خواب و بیداریم در هم آمیخته. اما بهونهست؛ فکرم پیش کسی دیگهست.
به علیرضا گفتم پاییز یه روز میام میبینمت. گفت پاییزه دیگه! شما هم نیای ما میایم! خندیدم. غرق شدم توی مهربونیش.
بسته شکلات کادوییِ داخلِ کمد دانشکدهم، گواه بر امید دیدنشه. اما نگفتم. اینطوری هردومون راحتتریم.
پاییز یه روز میرم میبینمش.
- ۹۵/۰۷/۰۲