دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

دیگر چه فرق می‌کند، باشی یا نباشی.

شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۱۰ ب.ظ

 چه عصربه‌بعدِ خوبی بود. چه س.ر و ارغِ خوبی دارم. 

 دیوانه‌وار بین کتابا گشتن ارغ، نون‌ خوردنمون و راه رفتن، خندیدن به حرفای س.ر و راه رفتن، آب‌هویج خوردنمون و راه رفتن، مغازه‌ها رو نشون دادن و راه رفتن، از زیر زبون س.ر حرف کشیدن و راه رفتن، حرف نزدنش و راه رفتن، شعر خوندنش از روی کتاب و راه رفتن، مبهوت شدنم و راه رفتن، یارو‌ معتاده که گیر داده بود بهش و راه رفتن، قیافه‌ی درهم‌ِ مغمومش و راه رفتن، همراهی‌ش، ایستادن، خداحافظی.


« بازوانش را گشوده بود،

برای در آغوش کشیدنِ من.

زمان یک‌باره ایستاد؛

 در این دادگاه ناگهان،

 مرا به دار آویختند.

 بی‌گناه!»

  • ۹۵/۰۶/۲۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی