سیاوش چنان شد که اندر جهان، به مانندِ او کس نبود از مهان
شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۱۹ ب.ظ
س. جان. هیچ انسانی به خوبی و مهربانی و شجاعی و زیبایی تو، نمیشناسم. هنوز فکر میکنم این حجم از محاسن چهطور در تو جمع شده و چهطور مسیر زندگی من از کنارت گذشته و چه خوشبخت که من هستم با شناختن تو. دوست بودنت بهشتیترین اتفاق است؛ مثل باران خرداد هستی که آدم را از همه انزجارها آزاد میکند. ایکاش من شبیهتر به تو بودم. ایکاش میشد بخشی از مهربانی و شجاعت و بزرگیات را از انگشتانت سرازیر کنی در وجود من، و من شکوفه شوم، گل شوم، آزاد شوم از همه قید و بندها؛ برقصم میان زمین و آسمان، دست همه را بگیرم و برقصم و بدوم. ایکاش بیشتر داشتمت. ایکاش بمانی...
- ۹۵/۰۶/۲۰