دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

فاصله، عارضه، تیرگی، اجتناب.

سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۵۴ ق.ظ

 می‌دانی، آقای عزیز، تو خیلی دوری. جنگل باران‌خورده را تصور کن که من در آن گم شده باشم. تصور کن که مدت‌ها تو در آن‌جا کنارم بوده‌ای. یک روز درست قبل از غروب دستم را رها می‌کنی و ‌می‌روی؛ من کمی دنبالت می‌دوم، اما تو نمی‌خواهی که برسم. می‌روی، و صداهای وحشتناک شروع به شنیده شدن می‌کنند. اشباح غول‌پیکر نمایان می‌شوند. تو دوری؛ خیلی دور. به همه‌چیز می‌شود عادت کرد؛ حتی ممکن است دم غروب منتظر شنیدن زوزه‌ی گرگ‌ها بنشینم و حواسم را جمع صدای جیرجیرک‌ها کنم و هر جنبنده‌ای را از سایه‌‌‌اش بشناسم، اما دور بودن تو از یادم رفتنی نیست. هنوز هم گاهی قدم می‌زنم به هوای دیدنت از لابه‌لای شاخه‌ها و درخت‌ها، به این خیال که تو راهت را گم کرده باشی.

  • ۹۵/۰۶/۱۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی