The fear beyond the silence
شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ق.ظ
آقای عزیز، این روزها دلم بسیار تنگ شما میشود. بارها و بارها به سرم میزند که چیزی بنویسم، اما اینجا کسی نمانده که حتی شکایتی کند؛ با خودم میگویم این حرفها گفتن ندارد. تمام شده است؛ چرا مثل یک انسان عادی نمیگذاری و نمیگذری؟ اما این بار طاقت نیاوردم. باید بنویسم که چهقدر دلتنگ خوبیهایتان هستم. دلتنگ بودن فارغ از انتظار یا امید، حس عجیبیست. انگار احساسات برای تکامل آدمیست، اما این نوع دلتنگی هیچ کاربردی ندارد؛ مثل تابلوی روی دیوار، فقط گاهی نگاهت را جذب میکند تا به فکر فرو بروی.
روی ماهتان را میبوسم.
- ۹۵/۰۵/۱۶