شانههایش.
دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۴۲ ق.ظ
دلم تنگ میشه هنوز. نه به اندازهی قبلتر که خوابم نمیبرد از دلتنگی، اما تنگ میشه هنوز و لبخند میزنم؛ به خودم، به دلتنگیم، به اونی که دلم واسهش تنگ شده.
هنوزم بال دارم؛ میتونم برم توی دنیای توی سرم و همهچی رو رنگی ببینم اونجا. دلم باز میشه یکم، بعد برمیگردم اینجا تا دفعهی بعد.
مگه من چهقدر عمر میکنم گودو؟ نکنه اومدنت به عمرم قد نده؟ نکنه نبینمت و برم واسه همیشه؟
- ۹۵/۰۴/۲۸