دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

برای خودم، آن که مهجور ماند از خویشتن‌م.

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۵۳ ب.ظ
 [ناگفته و نانوشته‌هایی که در گلو و در چرک‌نویس می‌ماند، به سرفه‌ای یا آهی، به خطوط گره‌خورده‌‌ای بدل می‌شود و دل‌داری می‌دهد متهم را؛ تو از غلتاندن سنگ تحمل تبرئه شدی. حالا بخوان...]

 انسان زاده تجسد وظیفه بود؛ 
 توان دوست داشتن و دوست داشته شدن
 توان شنفتن
 توان دیدن و گفتن
 توان ادُه‌گین و شادمان شدن
 توان خندیدن به وسعت دل، توان گریستن از سُویدای جان
 توان گردن به غرور افراشتن در ارتفاع شکوه‌ناک فروتنی
 توان جلیل به دوش بردن بار امانت
 و توان غمناک تحمل تنهایی
 تنهایی،
 تنهایی،
 تنهایی عریان؛
 انسان،
 دشواری وظیفه است.


  • ۹۵/۰۴/۲۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی