دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

در سوز و سوگِ همه‌چیز.

جمعه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۵۲ ب.ظ

 اساساً فکر نمی‌کردم روزی واسه چیزی «وقت» بذارم و نشه. ولی٬ به قول یه عزیز٬ آدم کش میاد تا چی؟ می‌تونه.

 ما انگیزه‌ی کافی نداریم. ینی از اولش‌م نداشتیم. گفتیم بابا٬ یه عشق بیشتر نداریم که اونم :) طهران رفتن نمی‌طلبه. حالا ما موندیم و یه‌سری خاطره‌ی نداشته و التزام هجرت به طهرانِ خراب‌شده.

 همین چند روز پیشا بود که مطمئن شدیم دلبر دیگه برنمی‌گرده. لاجرم دلمون هوایی شد٬ پر کشید٬ رفت واسه شریف. دوست داریم برسیم به آمال‌مون٬ ولی دست و دلمون سمتش نمی‌ره. ینی هنوز فک می‌کنیم امیدی به دلبر هست؛ ولی نیست. ما خریم٬ نمی‌فهمیم٬ فک می‌کنیم هست.

 امروز سجول‌جان رو دیدم که چقدر جدی بود٬ مثل همیشه. ولی انگار رفیق‌تر از همیشه هم بود. دل‌م رو کرد به خودم گفت بچه٬ دلت می‌یاد ازین رفقای نایاب دور بیفتی؟ خودم سرشُ گرفت پایین٬ احساسِ شرم کرد.

 دیشب ب. جان واسطه‌ای شد که جنابِ سعدی نجات‌مون بده. خلاصه‌ی فرمایشاتِ حضرت به قرار زیر است؛

 به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار٬ که برّ و بحر فراخ است و آدمی بسیـار.

 گرت هزار بدیع‌الجمال پیش آید٬ ببین و بگذر و خاطر به هیچ‌کس مسپار.

 مخالط همه‌کس باش تا بخندی خوش.

 کسی کند تنِ آزاده را به بند اسیر؟ کسی کند دلِ آسوده را به فکر فگار؟

 به اعتمادِ وفا٬ نقد عمر صرف مکن.

 به راحت نفسی رنجِ پایدار مجوی٬ شب شراب نیرزد به بامدادِ خمار.

 دگر نگوی که من ترکِ عشق خواهم گفت٬ که قاضی از پس اقرار نشنود انکار.


 موقّت: قول می‌دم این بار تلاشم رو بکنم.

  • ۹۳/۰۶/۲۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی