دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

چه کنم؟ جانم رفت...

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۲۲ ب.ظ

 شربت آلبالو، چهل‌پنجاه صفحه خوندنای بی‌وقفه‌ی کتاب، دوبار دوش گرفتن روزانه، پروژه‌های فریلنس یک هفته‌ای، بستنی‌های توی فریزر، بدن کوفته‌ی دردناکم از شروع ورزش، تابلو‌های روی میز مطالعه‌م، صندلی دوست‌داشتنی‌ پشت میزم، بازی با پارچه‌ها و مثلاً دوختن دامنِ تنگ! باز کردن جعبه‌ی ویولن هرموقع که دوست دارم، جنگا بازی کردن عصر -دم غروب- روی گلیم کف اتاقم، و نامجو که می‌خونه «تف و لعنت به این سرنوشت، سرنوشت، خط بکش.»

 تابستان فرا رسید تا عطش آب‌ها را گواراتر کند.

  • ۹۵/۰۴/۱۳

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی