دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

اولین و آخرین تنهاماندگی در خوابگاه.

شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۳۴ ق.ظ

توی اتاق تنها بودم؛ همون یه نفری هم که به‌خاطر پروژه‌ش مونده بود تهران رفت احیا و من یکه و تنها توی اتاقی بودم که همیشه پر بود از سروصدا. اومدم روی پشت‌بوم، نشستم همون‌جایی که چندماه پیش می‌نشستم و لبخند می‌زدم،گاهی فکر می‌کردم به انتها و غصه‌م می‌گرفت. نشستم و زل زدم به آسمون ابری تاریک؛ خودشه، همون که همیشه بود؛ آروم، ساکت، جاری، بی‌انتها.

 هوا سرد نیست، گرم هم نیست. ماه بین ابرها گم می‌شه و پیدا، اما از چشمم دور ...

 همین الان فکر کردم که یه صدایی شنیدم، بالای سرمو دیدم، یه سایه رفت عقب. ترسیدم و بلند شدم، منتظر بودم یه آدم یا یه گربه ببینم روی شیروونی؛ چیزی ندیدم اما سریع اومدم پایین. رفتم در نزدیک‌ترین سوئیت رو زدم، صدایی نیومد، درو باز کردم، کسی نبود. ترسیدم. از چی؟ یه دراکولا که درو باز کنه و دندونای تیزشو فرو کنه توی گردنم؟

  • ۹۵/۰۴/۰۵

نظرات (۱)

چرا نمی‌ری خونه خب؟ :-"
پاسخ:
 امتحان دارم سه ساعت دیگه.
 یک عده کره‌الاغ امتحان ۲۵م رو به دو تکه‌ی ۲۵م و ۵م تبدیل کردن.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی