وجاهت زیستنم، گواه مرگم هم نبود؟!
« اگر بپذیریم که زندگی انسان بهطور ضمنی دارای یک ارزش دلاری است، این ارزش را چگونه میتوانیم اندازهگیری کنیم؟ روشی که برخی اوقات دادگاهها برای جبران خسارت حوادث منجر به مرگ (دیه) بهکار میگیرند به این صورت است که کل پولی که شخص در صورت زنده بودن کسب میکند، ارزش زندگی او به حساب میآید. اقتصاددانان معمولاً از این روش انتقاد میکنند.
روش بهتر برای محاسبهی ارزش زندگی انسان بررسی خطراتی است که مردم بهطور اختیاری تمایل به مواجهه با آن دارند و این که چه مبلغی باید برای انجام آن دریافت کنند. مثلاً خطر مرگ در مشاغل مختلف یکسان نیست، کارگرانی که به ساختن آپارتمانهای بلندمرتبه اشتغال دارند در مقایسه با مشاغل اداری و کارمندان دفتری با خطراتی بسیار بیشتر روبهرو هستند. با مقایسهی دستمزدها در مشاغل پرخطر و کمخطر، مهارتها، آموزش، و سایر عوامل تعیینکنندهی دستمزد، اقتصاددانان تا حد زیادی میفهمند که مردم چه ارزشی برای زندگی خود قائل هستند. مطالعاتی که براساس این دیدگاه انجام شدهاند، نشان میدهند که ارزش زندگی یک انسان حدود ۱۰ میلیون دلار است.»
مبانی علم اقتصاد - گریگوری منکیو
- ۹۵/۰۴/۰۲