دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

هرچی ارغوان گفت!:))

دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۵۳ ب.ظ

 با لعنت به چشمان نیمه‌نابینا که باعث شد یک‌‌سری اطلاعات اساسی سوال رو نبینم و مجبور بشم به عنوان ورودی که از کاربر گرفته می‌شه، آرگومان تابع ویرچوال‌م بزنم و به دلیل متفاوت بودن سیگنچر توابع ویرچوال به یک باگ تاریخی دست پیدا کنم درحالی که خودم می‌دونم دارم چه غلطی می‌کنم و بعد از تحویل برگه‌ی امتحان، به استاد توضیح بدم که آره فلان‌جا فلان‌ اشتباه رو دارم ولی نمی‌دونستم چطور با روش درست اون تسک رو انجام بدم. و هایده بفرماید که خواهم دید، اما شما از شاگردهای مسلط من بودین. بعد من ذوق کنم برم پروژه‌ی تصحیح شده‌م رو ببینم که یه ایراد سوتفاهم‌گونه ازش گرفته بودن، و واسه استاد توضیح بدم که ایده‌م چی بوده و این پروژه تمام و کمال ران شده و خروجی درست داده، و استاد وعده‌ی چک کردن بده بهم با اون لبخند قشنگ دانایانه.

 بعد بیام دانشکده به افشای حقایقی راجع به آینده‌ی یک سی‌اس/ریاضی‌خوانده‌ی معمولی تا خفن آقا آشتیانی گوش کنم و بعد از یک ساعت شنونده‌ی مطلق بودن، که برگرده و بهم بگه چرا این‌جوری نگاه می‌کنی؟ بگم من تصمیمم همونه که قبل از صحبتات بود. تصورم از آینده‌م به همون وحشتناکی هست که از بین هم‌دوره‌ای‌هات مثال زدی، و توی این وضع ترجیح می‌دم سه‌سال باقی کارشناسی رو توی کامیونیتی ای‌سی‌ام باشم، تا بعد...

 بعد بیام بشینم کنار همیدزشت که دیگه زشت بودن یا حتی شبه‌همید بودنش واسم مهم نیست و شخصیت مستقل میثم بودنش رو به رسمیت می‌شناسم، واسه‌م توضیح بدن که جهان به اعتقاد برخی مدل اون شکل پشت جلد کتاب توپولوژی جبری روی میز لابی‌ه و یه دور کامل که بزنی توش می‌رسی به پشت همون نقطه‌‌ای که از اولش بودی روش. من متعجب نگاه کنم و بگم چه فرقی داره؟ مهدی سرشو بندازه پایین و بگه فرق داره، فرق داره.

 بعضی وقتا می‌ترسم این سه سال زودی تموم بشه، بعضی وقتا غصه می‌خورم که ســه‌سال رو چطوری بگذرونم.




[در ناگهان باز می‌شود و از اعماق اتاق شورا صدای آقا آشتیانی به گوش می‌رسد...]

 -نگااار؟ چرا اتوبوس این‌جا نمیاد؟

 + چرا بیاد؟

[ ماهان که زاویه دید محدود اما مستقیمی به من داره با قیافه‌ی کره‌ای‌گونه‌ی بامزه‌ش توضیح می‌ده]

• آخه توی وَن جا نمی‌شیم:))

+ اتوبوس از در دانشگاه رد نمی‌شه.

[صدای کف زدن و فریاد آفرین‌گویانه‌ از شورا به گوش می‌رسه.]

  • ۹۵/۰۳/۳۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی