دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

یک عدد آزمندِ فراخ.

دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۱۵ ق.ظ

 می‌خواهم اسمم را بشنوند.

 می‌خواهم شناخته شوم.

 می‌خواهم پدر و مادرم را مطمئن کنم.

 می‌خواهم به همان چشم‌دردماغانِ خوار و زبون توانایی‌ام را نشان بدهم.

 می‌خواهم شغلی کم دردسر برای دوران دانشجویی داشته باشم.

 مقصد طهران است٬ و رفیق معتمد هم نون‌میم.

 شهر محبوب را برای سفرهای گاه به گاه٬ خاص و خالص نگه می‌دارم.

 می‌خواهم ع. را بغل کنم٬ هم‌صحبت س. شوم٬ شاید روزی پ. را ببینم و بخاطر محشرِ کبری تحسین‌ش کنم.

 می‌خواهم همه‌ی وسط هفته‌ها به تئاترشهر برویم.

 می‌خواهم اخر هفته‌ها سر به کوه و رودخانه٬ سر به درک بگذارم.

 می‌خواهم زیر انبوه دست‌وپای دونده و خزنده‌ی پایتخت له شوم و از درد گریه کنم.

 می‌خواهم سختی بکشم و بزرگ شوم.

 راه‌ش را می‌دانم؛ انگیزه‌ای ای‌کاش.

 می‌خواهم زیر پایم را خالی کنم٬ می‌خواهم از هیچ شروع کنم.



  • ۹۳/۰۶/۱۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی