دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

و من بر رشته‌ی صدایی ره سپردم که پایانش در تو بود.

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۱۷ ب.ظ

 ای‌کاش زمستون بود، و من پیکان حمیدهامون رو داشتم و کاپشن و شال‌گردن‌‌و عینک بزرگ مربعی‌ش رو، نامجو گوش می‌کردم رانندگی می‌کردم از خود تهران تا شمال، تا خزر، تا ابد؛ با پیچ کوه‌های سفید پوشیده از برف می‌پیچیدم و زمزمه می‌کردم «معشوقِ جان به بهار آغشته‌ی منی؛ هنگامه‌ی منی...»

 ای‌کاش زمستون بود و دل همیشه-گرفته‌م رو کول می‌کردم می‌بردم یه جای دور.





  • ۹۵/۰۲/۲۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی