در پسِ همهی خودبهبیخیالیزدگیها.
چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۳۶ ق.ظ
یهجایی توی فیلم هامون هست که حمید بعد از زمین ریختن اتفاقی کیسههایخرید پیرزن همسایه و دعوا با مهشید، با دوتا ماهی بزرگ توی دستاش میره توی آشپزخونه و مهشید رو میبینه که خیلی ریلکس درحال سیگار کشیدنه. ماهیها رو پرت میکنه جلوی پای مهشید و با عجله از آشپزخونه خارج میشه. میره سمت اتاقش و در همین حین دوبار این جمله رو میگه؛ «باید یه فکر اساسی کرد.» انگار دفعهی اول به خودش گفته و دفعهی دوم هم به خودش و هم به مهشید.
موضوع همینه هامونِ عزیز. گاهی مشکل اونقدر بزرگ و اساسیه، که فکر میکنیم با یک فکر اساسی لااقل میتونیم باهاش کنار بیایم. باید یه فکر اساسی کرد...
- ۹۵/۰۲/۱۵