دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

که آنجا، تو را، کسی به انتظار نیست.

چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ ق.ظ

 یه موقعی بود که یک‌نفر از همه زیر و بم زندگی یکنواخت‌م باخبر بود؛ وقتی گرفتار می‌شدم، وقتی نمی‌تونستم تصمیم درستی بگیرم، وقتی انقدر فکرم مشغول بود که دیگه ناکارآمد می‌شدم، می‌رفتم پیشش و دونه‌دونه دغدغه‌هام رو واسه‌ش می‌گفتم. راه‌حل حل‌شدنی‌ها رو بهم نشون می‌داد، باهام شوخی می‌کرد و به حل‌نشدنی‌ها لعنت می‌فرستادیم می‌نداختیم دور. فکرم سبک می‌شد، دوباره جون می‌گرفتم می‌دونستم باید چیکار کنم و چیکار نکنم.

 حالا چی؟ همه‌چیز جمع شده توی فکرم و اون‌قدر خسته‌م که حتی نمی‌دونم از کجای ذهنم دارم آورفلو می‌شم. نمی‌تونم تصمیم درستی بگیرم. هیچکس نیست که از همه‌چیز خبر داشته باشه و حتی هیچ‌کس نیست که بخوام درباره دغدغه‌هام باهاش حرف بزنم و راهنمایی بخوام. 

 یادم می‌مونه. باید اِستاد و فرود آمد بر آستانِ دری که کوبه ندارد. چرا که گر به گاه آمده باشی، دربان به انتظار توست. و اگر بی‌گاه، به در کوفتنت پاسخی نمی‌آید.

  • ۹۵/۰۲/۱۵

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی