خداوند از نیمهاهریمنان بیشتر بدش میآید تا از ابلیس محض.
چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۰۷ ق.ظ
پدر استفانوس کشیش، با ردای چرکینش که جیبهای توبرهمانندی داشت پیشاپیش همه حرکت میکرد. آنچه را که در مراسم عروسی، تعمید و تشییع جنازه دریافت میکرد، در جیبهایش میریخت؛ کشمش، نان، پنیر، قطعات گوشت، آبنبات، همهچیز... و هنگام شب، همسرش پاپادیای پیر عینکش را به چشم میزد، آنها را از هم سوا میکرد و تماموقت به سقزدن آنها مشغول میشد.
این پاراگراف واسه من پر از اشمئزاز بود؛ ترکیبی از مذهب خشک، فقر، پیری و تنهایی به ذهنم هجوم آورد؛ ترسیدم.
- ۹۵/۰۲/۰۱