دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

من توشُ می‌بینم؛ یه شیرِ تو قفس.

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۳:۵۵ ب.ظ

 در حین غذا پختن دستم سوخت.

 گفته بودم غذا اگر برای دونفر پخته شود بسیار خوش‌خوراک‌تر از غذایی‌ست که برای خودِ خودم می‌پزم. حتی شاید زحمت کمتری برای آن غذای دونفره بکشم، اما همین‌که می‌دانم برای پختن‌ش زمان نامحدود ندارم و نیز، نمی‌توانم هر ماده‌ی خوراکی دم‌دست را به ترکیب ثابت اضافه کنم-چون خبر ندارم باهم می‌سازند یا نه- و چون موقع خوردن‌ش به بدبختی‌ها فکر نمی‌کنم تا غذا را به زحمت بجوم و به عضلات خسته‌ی مری‌ام التماس کنم کمی همکاری کنند؛ بلکه آن‌قدر حرف می‌زنم با نفر دوم که اصلاً متوجه نشوم غذا چطور از گلویم پایین رفت. و چون غذا نخوردن‌های دیروز و حال بد امروز، باعث شد بعد از مدت‌ها واقعاً احساس گرسنگی کنم...

 اما انگشت کوچک دست چپ‌م حین پخت‌وپز سوخت؛ تاول زده و پوست بی‌جان‌ش ور آمده است. یک اثر زخم دیگر کمی بالاتر روی همین انگشتم هست؛ یادم نیست کجا چه بر سرش آورده‌ام. با دقت بیشتری به دستانم نگاه می‌کنم، روی انگشت وسط دست چپ زخم کوچکی‌ست که لایه‌ی زمختی روی آن را گرفته؛ از همان‌ها که وقتی بچه بودیم می‌کندیم‌شان و زخممان دوباره سر باز می‌کرد و کمی خون می‌آمد. دست راست نسبتاً سالم‌تر است؛ درواقع من در اکثر کارهای روزمره-اگر نوشتن را یک کار روزمره به حساب نیاوریم- از دست چپ به عنوان دست غالب استفاده می‌کنم و بیشتر بلاها سر همین دست‌م آمده است. مثلاً جای یک بریدگی سه ‌چهار سانتی‌متری زیر مچ دست چپم هست که یادگار شش-هفت سالگی‌ست؛ مورب و قاطع بر رگ‌های منشعب زیر پوست دستم. 

 از دست راست تنها ناهنجاری متعلق به ناخن کوتاه‌شده‌ی انگشت وسط است. سه میلیمتر از نُه ناخن دیگر کوتاه‌تر است. با این‌حال انگشت وسط بلندترین انگشت دست است؛ بقیه انگشت‌ها با سه میلیمتر ناخن بلندتر هم به آن نمی‌رسند.:)

  • ۹۵/۰۱/۲۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی