بیم است کو دگر صدایی نشنود از رخوت؛ بیا او را صدا بزن:)
قرارداشتن در بلکلیست استاد احتمال- مورد تأیید واقع نشدن نزد استاد ادبیات- هنزفری کاملاً خراب- خوابوخوراک بد- پسورد گمشدهی پروفایل امورخوابگاهم- کفش کتونی خوشگل میخوام خب- ف. سیاه پوشیدهبود، ناراحت بود؛ ناراحتیش ناراحتم کرد با اینکه هیچّی نگفت.- پ. با دوستاشون از روبهروم رد میشدن وقتی خسته و کوفته از چهارمین کلاس روزم تعطیل شده بودم؛ دستشو تا ته برد بالا واسم دست تکون داد. پ. جان تو چرا انقدر خوبی بیانصاف؟- ازون دختره بدم میاد و ازون پسره هم به این دلیل که ازون دختر مذکور خوشش میاد، بدم میاد. یس، آیم عن اسهول اند آی نو دت!- زنگ میزنم به مامانم درحالی که بدون بابا رفته سینما، لال میشم و نمیگم که از دیشب دلدرد دارم و قطع نمیشه دردم- دلم میخواست توی همین روزای ابری گاهاً بارونی مینشستم توی اتاقم توی خونه، «هامون» نگاه میکردم واسه پنج یا ششمینبار- امروز ورزش نکردم، دلدرد و خوابالودگی توأمان از پا درم آورده بودن-ولی همهش بهونهست؛ میل شدیدی به نظمشکنی داشتم و دارم- علاوه بر سبزی پلویی، صیفی خوردشدهی دکتربیژنجان رو گرفتم چون رنگرنگیو خوشگل بود، اما نمیدونم باهاش چی و چطوری بپزم- یک لپتاپ لینوکسدوستِ جدید میخوام خب- شیرینی ببریم بشینیم سر دفاع آ. وقتی تموم شد، چای ببریم واسهش توی لیوان سبزمشکی خودش و بهش بگیم: Hey man! You rock!- کتابخوانی رو باید زود شروع کنیم، ولی هنوز نمیدونم چه کتابی رو انتخاب کنم- آقاحاتم رو دوست دارم با اون جملهی «خواستیم تیری در تاریکی زدهباشیم، مثل اینکه اصابت نکرد.» وقتی عضلات صورتشو منقبض میکرد که نخنده-
تهِتهِتهِ همهی اینا، هرچقدرم از چرندیات گوشهکنار ذهنم بگم، مگه میشه دلم تنگش نباشه؟:) دیر زمانیه چشممون به در خشک شده بسکه نیومدی؛ نباش خسیس. تو بیا.
- ۹۵/۰۱/۲۵