در وصف نداشتهها (یا غرغرهای الکی یک هِچّیندار!)
سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۳۶ ب.ظ
ایکاش صدای خوبی داشتم اقلاً؛ میفتادم بهجون راهپلهها و دلتنگیامو، غصههامو، تنهاییمو موزون میخوندم؛ راهپله اضطراری دانشکده نساجی رو مثلاً از طبقه هشتم میگرفتم میرفتم پایین و میخوندم، میخوندم، میخوندم...
آخ اگه صدای خوبی داشتم...
- ۹۵/۰۱/۱۷