سردرد مشمئزکننده، تمنا میکنم؛ گورت را گم کن.
سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۳۹ ب.ظ
بیش از یک شبانهروزه که سردرد دارم و فلج شدم بهعبارتی؛ هیچ کار مفیدی نمیتونم بکنم.
امروز از هر ده کلمهای که هایده میفرمود فقط یکیش رو میشنیدم و میفهمیدم. اقتصاد حوصلهم رو سر برد و تنها چیزی که از کلاس یادمه، اینه که داشتم به تأسیس یک کارگاه قالیبافی توی کاشان و صادر کردن فرش دستبافت فکر میکردم؛ هزینه فرصت کم، مزیت نسبی زیاد، افزایش بهرهوری ملی. بعد یادم اومد که نه اطلاعاتی درمورد فرش و اینا دارم، نه پولی. آخآخ:/
- ۹۵/۰۱/۱۷