دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

دندون‌ت درد می‌کنه؟ نه. سردمه‌.

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۰۷ ب.ظ

 بوی پنج‌تا پاکت عودی که توی کمدم بوده بیست روزه، به همه اشیأ و خوردنی‌های داخل کمدم چسبیده جز یکی. اون یکی خودش بوی ازبهشت اومده‌ی میم رو داره‌، هنوز که هنوزه و تا ابد.

 از سرصبح که رفتم سراغ اون جعبه‌ی مشکی، با دستام که پیش میرفتن با تمنا و پس میرفتن با اکراه، بازش کردم و یه نفس عمیق کشیدم؛ میم‌ترین تصویر از میم توی ذهنم اومد. از سرصبح خاموشم؛ جمعه‌ی فرهاد رو گوش می‌کنم و خاموش‌م. توی این مدت باید یاد می‌گرفتم که چطور وقتی دل‌تنگی‌ عارض می‌شه، خودمو ناز کنم، خودمو آروم کنم و بگم غصه نخور نگارم. نگاه شوکوفه‌ها رو، نگاه آسمون آبی و ابرهای تپل‌مپل رو، نگاه... و دل‌تنگی روشو کم می‌کنه. میره یه گوشه‌ی دلم میشینه اما حواسم بهش هست، ساکت‌م میکنه با حضور سنگین‌ش. انگار از ازل ما را با دل‌ِ تنگ زاده‌اند.

  • ۹۵/۰۱/۱۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی