دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

قاتل شاعر عاشق کاسب

شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۱۵ ب.ظ

خاک‌برسرترین سه‌تاییِ شهر بودیم.

 یکی لمیده بود روی صندلی بادی-توپ‌فوتبال‌طور- و پاهاشو دراز کرده بود روی میز. اون‌یکی روی زمین نشسته بود، زانوهاشو بغل کرده‌بود و به پاهای درازشده‌ی اولی زل زده بود که یه‌جور عجیبی به‌هم پیچیده بودن. سومی نشسته بود پشت کی‌برد و یه قطعه از آقا-لاچینی می‌زد؛ اگه گوشاتو تیز می‌کردی صدای نفس عمیقی که بعد از بغض‌ش کشید رو می‌شنیدی، و آرزو می‌کردی اون قطعه هیچ‌وقت تموم نشه و سرشُ برنگردونه. وقتی با زدن آخرین نت‌ها، آروم و پیوسته تمومش کرد، هیچکی صداش درنیومد؛ سومی خیره به دیوار روبه‌رو، اولی خیره به سقف بالاسر، دومی زل زده به پاهای پیچ‌پیچیِ آن‌دیگری و حواسش توی خاطرات ریزریزکُشنده‌ی زمستون...

 خاک‌برسرترین سه‌تایی بودیم، اسیر و آزاد در غریب‌‌ترین چاردیواری ۳×۴ شهر.

  • ۹۵/۰۱/۰۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی