رندی آموز و کرم کن که نهچندان هنر است؛ حیوانی که ننوشد مِی و انسان نشود.
کجا بودم من این مدتی که حافظ باز نمیکردم؟ چیکار میکردم تمام این مدت باطل آلودگیم رو...
امروز اتود بغلدستیم رو قرض کردم و چون معذب بودم، محاسباتم رو نصفهنیمه گذاشتم و اتودش رو برگردوندم.
بعد از کلاس رفتم انتشارات دانشگاه، کتابی رو که یک هفته بود قصد تهیه کردنش رو داشتم، بخرم؛ تموم شده بود. کِی میاد؟ شنبه. صبح امروز استاد مهلت تحویل تکلیفها رو یک هفته تمدید کرده بود، شنبه میومد یا چهارشنبه، واسم فرقی نداشت. اما معمولاًاین سوال واکنش طبیعی و تاحدی ناخودآگاه ما به جملهی «تموم کردیم»ه.
دیگه نرفتم داخل دانشگاه، حافظ رو گرفتم برم بالا، اما به طالقانی که رسیدم پیچیدم توش؛ خرابشده داشت منِ خستهی عاطلوباطل رو به سمت خودش میکشید. رسیدم به بنبست خوشبختی، میتونستم حدس بزنم چقدر طولانیه، اما نگاش نکردم. کپچرش کردم و گذشتم.
با دیدن لوازمتحریری سر چارراه، ماجرای اتود یادم اومد. رفتم از فروشنده خواهش کردم هرچی اتود داره بهم معرفی کنه؛ ایشون بر اساس قیمت کنار هم چیدشون؛ از ۲۵۰۰ تا ۱۵هزار تومن. واسم جالب شد که یه مارک آلمانی دیگه تونسته با اختلاف دوتومن رودستِ استدلر رو بیاره از لحاظ قیمت! اما هیچکدوم به دلم نبود. از ۲۵۰۰یه تا ۱۵۰۰۰یه، هیچکدوم به سبکی و خوشگلی و خوشدستیِ اتود گمشدهی خودم نبود. گفتم آقا، من زیاد گم میکنم. شما بفرما کدوم مناسبتره؟ همونی که توی دستم بود رو تٱیید کرد و باقی اتودها رو از روی پیشخوان جمع کرد. یه تراش قرمزرنگ هم گرفتم که اگه اتود جدید به دلم ننشست، با همون مدادهای قدیمی و آشنای خودم روزم رو شب کنم...
اگه این آخرهفته بتونم خودم رو برسونم به هایده، اگه درک کنم تفاوت set function و get function و ارتباطشون با constructor function رو، یک نفس آسوده میکشم.
اما دلم با ریاضی۲ه، دوست دارم انقدر مسئله حل کنم که خوب بشم. که وقتی استاد میگه یادتونه فلانجا بهمانچیزو داشتیم، سر به نشانهی تأیید تکون بدم. آخر سر برم یه ماچش کنم بگم دیدین بقیه اشتباه میگفتن؟ دیدین من تلاشتون واسه فهموندن مطلب رو قدر میدونم؟ دیدین حضوری نزدین و من بازم موندم. دیدین اگه پای هندسهتحلیلی وسط نباشه من مشکلی ندارم؟
گلوم از سرِ صبح درد میکنه. نارنگی افاقه نکرد، آخرشبی یه کلداکس مصرف میکنم، تا سحر چه زاید باز...
اما بدم نمیومد مریض بشم؛ بیماری جسم توجهم رو از روان بیمارم میگیره و به خودش معطوف میکنه. بعد میتونم با یه ذهن تروتازهتر برگردم سراغش...
جوشهای صورتم بهتر شده؛ «دکتر بلتر عزیز، کرم لیمویی شما دشمن رده اول این مادربهخطاهاست. بدینوسیله، مراتب سپاس و احترام خود را به عرض جنابعالی میرسانم.»
- ۹۴/۱۱/۲۸