کیبرد گوگل حریمشخصیام را تهدید میکند!
جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۵۱ ق.ظ
مدتیست اتفاقهای اطرافم آنقدر عجیبغریب شدهاند که فکر کردن به آنها مرا به ناکجا میبرد؛ در بیداری چنان غرق وهم و رویا میشوم که زمان از دستم در میرود. به خودم میآیم و سرزنش میشوم که با فکر و خیال، هیچ چیز درست نمیشود.
دوست داشتم فردا بجای جمعه، پنجشنبه بود. دوست داشتم یک روز بیشتر اینجا بمانم و در تخت خودم -نامحدود- بخوابم. در کشوهای اتاقم دنبال یک نشانه، یک میراث از سالها قبل خودم میگشتم؛ کتابها، دستنوشتهها، چند چیز دیگر...
اما خوب به یاد نیاوردم که سهچهار سال پیش که بودم و چه آمالی داشتم. انگار از بدو تولد در همین وضع بودهام و گذشتهای درکار نیست...
- ۹۴/۱۱/۲۳