"?Come on, don’t be sad. Want some ice cream"
يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ق.ظ
داشت میگفت ف. و ر. بهم نمیان. گفتم چطور؟ گفت نمیدونم... پرسیدم حسیه؟ گفت مثلا قدشون بهم نمیخوره؛ تقریباً همقدن. خواستم بگم عوضش راحتتر همدیگه رو میبوسن، نگفتم. هرموقع میبینمشون ر. داره صحبت میکنه و غر میزنه گاهاً، اما ف. یا پوکرفیس اطراف رو نگاه میکنه، یا به چشمای ر. خیره میشه و میخنده. به نظر میاد مکمل همدیگه باشن. اونقدر خوب بودن که ما همزمان باهم بگیم ایندوتا همّیشه باهمن!
نوشین گفت بعد از یه مدت میفهمی که زندگی، دنیا، هیچی نیست. بعد فقط لحظههای قشنگه که دلت رو گرم میکنه؛ حتی اگه تو نساختیشون، مال تو نباشه.
مگه میشه یه روزی حالِ آدم اونقدر خوب بشه که ببینه و نگه چرا من نه، چرا منِ لعنتی نه؟
- ۹۴/۱۱/۱۸