دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

"?Come on, don’t be sad. Want some ice cream"

يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ق.ظ

 داشت می‌گفت ف. و ر. بهم نمیان. گفتم چطور؟ گفت نمی‌دونم... پرسیدم حسی‌ه؟ گفت مثلا قدشون بهم نمی‌خوره؛ تقریباً هم‌قدن. خواستم بگم عوض‌ش راحت‌تر همدیگه رو می‌بوسن، نگفتم. هرموقع می‌بینمشون ر. داره صحبت می‌کنه و غر می‌زنه گاهاً، اما ف. یا پوکرفیس‌ اطراف رو نگاه می‌کنه، یا به چشمای ر. خیره می‌شه و می‌خنده. به نظر میاد مکمل همدیگه‌ باشن. اون‌قدر خوب‌ بودن که ما هم‌زمان باهم بگیم این‌دوتا همّیشه باهم‌ن!

نوشین گفت بعد از یه مدت می‌فهمی که زندگی، دنیا، هیچی نیست. بعد فقط لحظه‌های قشنگه که دل‌ت رو گرم می‌کنه؛ حتی اگه تو نساختی‌شون، مال تو نباشه.

مگه می‌شه یه روزی حالِ آدم اونقدر خوب بشه که ببینه و نگه چرا من نه، چرا منِ لعنتی نه؟

  • ۹۴/۱۱/۱۸

نظرات (۱)

واقعاً... می‌شه یه روزی آدم ببینه، و نگه چرا من نه؟ چرا من لعنتی نه؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی