درتختماندنیترین روز سالت، مبارک.
شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۳۳ ق.ظ
بدموقعترین و بدشکلترین تولد عمرم بود، بدون شک. از عمر که حرف میزنم منظورم از بدو تولد تا لحظهی مرگ نیست. فقط دربارهی اون چیزی که تا به حال اتفاق افتاده صحبت میکنم، که تا این لحظه، نوزده سال تمامه.
بعد از پونزدهسالگی فهمیدم که زمان زودتر از رشد من میگذره. هرسال غصهم میگرفت ازینکه آدم بهتری نشدم. پارسال غصه م گرفته بود که چرا دیگه واسم مهم نیست این رشد نکردنها و بهتر نشدنها. امسال به خودم میگم هی ببین، وجودت به نفع هیچکس نیست. نزدیکترینها صرفاً تحملت میکنن، دورتریها تولدت رو تبریک میگن و بعضیاشون از اوضاع و احوالت میپرسن. اما، خودت خوب میدونی که توی دلت چه خبره.
رها کن بره، رئیس.
- ۹۴/۱۱/۱۰