دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

ای‌کاش توی بغل مامان ۱۹سالم می‌شد.

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۳۱ ق.ظ

 هنوز هم، هنوز هم دلتنگم و چشمانم می‌سوزد با یادآوردن چشمانش. این روزها هیچ‌وقت تکرار نخواهد شد؛ هرگز، هرگز خودم را به چنین روزهایی برنخواهم‌گرداند. فقط می‌گذرانم، با چنگ و دندان می‌گذرانم به امید روزهای بهتر. و بدان، این جان برلب آمده بر هر دیوانگی مهر عقلانیت می‌زند؛ وای اگر روز بهتر نرسد، وای اگر به سوزش و سرخ شدن چشمانم عادت کنم، وای اگر مرده باشم و میان این مردم زندگی کنم.

ای‌کاش می‌رفتم یک‌جای دور؛ جایی شبیه مرگ.

  • ۹۴/۱۱/۰۹

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی