دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

من عاجزم ز گفتن و ...

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۱۵ ب.ظ
با خودم فکر می‌کنم. وقتی با خودم فکر می‌کنم می‌شم دو نفر؛ یکی که عاقل‌ه و سوال‌های بدیهی می‌پرسه تا مجاب‌م کنه که احمق‌م٬ اشتباه‌ترین‌م. دوست داره تظاهر کنه که منطقی‌ه ولی حال‌‌به‌هم‌زن می‌شه. یکی که احساساتی‌ه و مدام سرزنش می‌شه٬ صداش در نمیاد٬ غصه داره و نوک بینی‌ش سرخ شده و می‌دونه اگه صداش دربیاد٬ بغض‌ش می‌ترکه. هیچی نمی‌گه. حتی جواب‌های بدیهی به اون سوال‌های بدیهی نمی‌ده. سرش رو می‌ندازه پایین٬ انگار می‌خواد بگه «می‌دونم٬ می‌دونم.» گم‌شده‌ترین‌ه. خیلی‌وقته که خیلی دور شده از خونه.
- خونه کجاست؟
+ خونه جایی‌ه که توش دل خوش باشه.

 این‌جور وقت‌ها به نفر سومی نیاز هست؛ که بیاد دل‌داری بده٬ بگه آروم باش٬ اون‌قدرام تاریک نشدی. ضعیف نباش٬ پاشو بگرد دنبال خونه. پاشو بگرد تا شب نشده؛ تا تاریک نشدی. نفر سوم نه جانب عقل رو می‌گیره نه احساس. فقط ناجی‌ه. هست٬ تا هم عقلانیت رو نجات بده و هم احساس.
 نمی دونستم شکلات هم می‌تونه خوش‌حالم نکنه. یکی از بهترین شکلات‌هایی که تاحالا خورده بودم رو می‌جویدم و هیچی ازش دستگیرم نمی‌شد. انگار یه دونه قند ساده‌ست که صدای قرچ‌قرچ می‌ده زیر دندونم و هیچ خاصیتی نداره.
 من گنگ خواب‌دیده و عالم تمام کَر.
 


  • ۹۴/۱۰/۲۳

نظرات (۱)

Bla Bla Bla
هی سفسطه بینویس انگا اسمشو تو تاریخ میارن با ای سفسطه هاش
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی