But it's beyond the words
سه شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۹ ق.ظ
تصمیم گرفتم صدایش کنم. میس بیکر نامش را سر میز شام برده بود و این خود برای معرفی کافی بود. ولی او را صدا نکردم٬ چون ناگهان حرکتی کرد که نشان میداد از تنها بودنش کاملاً راضی است - دستهایش را به نحو غریبی به طرف پهنهی تاریک آب دراز کرد٬ و هرچند که از او دور بودم٬ میتوانم قسم بخورم که میلرزید. بیاختیار به طرف دریا نگریستم ولی جز یک تکچراغ سبز ریز و دور که ممکن بود چراغ انتهای لنگرگاهی باشد٬ چیزی ندیدم. وقتی دوباره به طرف گتسبی برگشتم ناپدید شده بود و من باز در ظلمت بیقرار شب تنها بودم.
- ۹۴/۰۹/۱۰