دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

جامِ مِی گیرم و از اهلِ ریا دور شوم...

جمعه, ۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۶ ب.ظ
پیشش نیستم٬ اما بوی خودش رو حس می‌کنم. بوی خوب خاص خودش٬ هنوز هست. و این یکی حالم رو حتی بهتر از خوب می‌کنه. سردرد دارم ولی انگار شوخی‌ه؛ انگار همین الآن خوب می‌شه و قرار نیست مشمئزم کنه. از همه‌چیز و همه‌جا و همه‌کس فارغم؛ احساس سبک بودن می‌کنم؛ انگار همه‌ی فکرها و دغدغه‌ها و دردسرهای باطل از ذهنم کشیده شده بیرون؛ و فقط یه سردرد بی‌اهمیت بهم برگردونده شده. دوست دارم بخوابم و خودم بیدار شم؛ نه با صدای آلارم٬ نه با صدای کسی. اما ای کاش فردا بارون بباره. آسمون اینجا خیلی کثیفه٬ فقط بارون‌ه که نجات‌‌بخشه؛ بارون‌ه که حال بد رو خوب می‌کنه٬ حال خوب رو هم خوب‌تر می‌کنه. بی‌زحمت همین فردا پس‌فردا بباره دیگه. قربانت٬ روی ماهت رو می‌بوسم٬ خدانگهدار.

...یعنی از اهل جهان پاک‌دلی بگزینم.
  • ۹۴/۰۹/۰۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی