دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

 تصمیم گرفتم که موهام یه عالمه بلند بشه. دیگه هم‌جهت نمی‌فرستمشون بالا یا پشت سرم؛ میارمشون نزدیک گوش‌هام٬ اونقدر که شونه‌هام رو قلقلک کنن. بعد سر موهای بلندم رو همون‌ رنگی کنم که تابستون به مامان می‌گفتم؛ هم‌رنگِ موهای ازبهشت‌اومده‌ی بانو تیلورسوئیفت. یه پلیور زرشکی گشاد و ضخیم می‌پوشم٬ با شلوار جین سرمه‌ای و بوت‌های قهوه‌ای‌م٬ یه کوله پر از شکلات و خوردنی‌های خوش‌مزه‌ی رنگی‌رنگی می‌ندازم روی شونه‌هام٬ موهام رو از زیر بند کوله‌م می‌کشم بیرون و باز می‌ریزم روی شونه‌هام٬ راه میفتم می‌رم بالا. هرچقدر هوا سردتر بشه مطمئن‌تر می‌شم به مسیر؛ اون‌قدر می‌رم که برسم به کاج‌های سبزِ یخ‌زده و بلند٬ اون‌قدر که کوه‌ها رو ببینم که قله‌شون پیدا نیست از شدت مِه. و زمین زیر پام گِل می‌شه؛ منو می‌کِشه توی خودش٬ انگار که اجازه نمی‌ده من دور شم؛ برم ازین شهر گُه‌اندودِ هیچکی‌به‌هیچکی. اون‌قدر دور شم که چشم باز کنم ببینم آفتاب توی چشمم‌ه٬ و تا چشم کار می‌کنه آسمون هست و زمین؛ خالی از هر سیاهی؛ رنگیِ رنگی.

 باید موهام یه عالمه بلند بشه.




  • ۹۴/۰۸/۳۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی